خاطرات آیسا در 17 و 18 و 19 ماهگی و 26 ماهگی
سلام نفسم .می خواستم خاطرات دختر نازم رو بنویسم یکسری م:.8-الب از قبل بود که مامان بدلیل نداشتن اینترنت در دفتر خاطراتش نوشته بود گفتم اول اون مطالب رو بنویسم.
آیسا در سن 17 ماهگی
_8600 وزن و 78 قد
_کلماتی که بیان میکردی عشقم:
بابا،ماماو به بابا منوچهر مگیه بابا یا (م-)اول اسم بابایی
نسترن:ننن بهار:ب- دایی افشین:دا سارا:یایا ماست:ما آب:آب بیا:اییا
نیلوفر:تا چند ماه پیش بابا بعد شد لو و بعد ای یو عمه و عمو:عمه- انگور:اندور
زیتون:زیی تون دوغ:دو
_کلی با تلفن حرف میزنه و موقع حرف زدن راه میری
_کتابهای کتابخونه رو میریزی پایین ولی پاره نمیکنی
_کشوی پایین دراورو میکشی بیرون میری توی اون و وسایل روی دراورو میریزی پایین
_موسیقی شادو خیلی دوست داری ولی از آهنگها تو رو ناراحت میکنه و شروع به گریه میکنی وقتی خاله نیلو هم ساز دهنی میزنه ناراحت میشی و ....
اینم عکس شما بعد از شنیدن یک آهنگ آروم در 17 ماهگی
تاریخ 91/8/6
کلماتی که آیسا در این سن میگفت:
عمو،دایی افشین:ایین
بابا علی رو برای اولین بار تو این سن به اسم صدا کرد دخملی.
به تقلید نیلو میگه:باااااااااامززززززززززززززه
تاریخ 91/9/19
8 دندون داری و بزودی 2 دندان تخت پایین هم اضافه میشه وزن آیسا جونم 8900
کلماتی که بر زبان شیرینت جاری میشه:
توشی:ترشی لیمو شیرین:ای یو یی نارنگی:نا ن_ نی تولد:ت- ی_ یو آرین:آنی
هانا:آنا امیر:انی افشین:اشین
دختر گلم عاشق موسیقی شاد و رقصیدنه و وقتی می رقصه بقیه هم باید باش برقصن وشونهاشوخیلی قشنگ یاد گرفته بلرزونه
تاریخ 92/5/5
دختر نازنینم الان 2 سال و 2 ماه و20 روزشه خیلی بزرگ شده و شیطون تر
14 دندون داره و 10کیلو وزن
بیشتر کلماتو میگه الاهی مامان قربونت بره، دختر نازم همه رو به اسم صدا میکنه.
به بابا منوچهر میگه:منوچهر،منو نیلوفر:دیدوشر سارا:سالا شب بخیر:بخ بخیر
پروانه:بَبانه هندوانه:نَنه
_دختر نازم عاشق آوازه و تمام آهنگها رو با خودش زمزمه میکنه حتی اگه اولین بار باشه که گوشش داده باشه.
_بینهایت گوشی و لپ تاب دوست داره و هر کسی رو اول میبینه سراغ گوشی رو میگیره.
میری بالای میز ناهار خوری و لپ تابو روشن میکنی و میگی مامان بیا:کلا قرمزی،عمو پورنگ....
_نقاشی کردنو دوست داری و چشم چشم ابَبو میخونه و میاد به مامان میگه مامان گل بکش،بَبانه بکش قاشق بکش،چاقو بکش....
_کمک مامانی ظرف میشوری صندلی غذاتو میکشی کنار ظرف شویی و بعد ظرف میشوری
_ آیسا جونم همش در حال رقصیدنه و موقع رقص میگه:آ بیاااا
_دوست داری به مامانی موقع درست کردن غذا کمک کنی.اینم چند تا عکس