خدا به دخملیم رحم کرد
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
خدا جونم بارها و بارها شاکرم که دخملیمو از این بلا حفظ کردی .
امروز من و آیسا خونه مامان مهناز بودیم و طبق معمول دخملی مامان داشت تو اتاق بازی میکرد چند بار صداش کردم و چکش کردم دیدم رو تخت مامانی خوابیده و داره با آیپاد خاله نیلو بازی میکنه خیالم راحت بود که چیز خطر ناک تو اتاق نیست و من هم مشغول لپ تاب شدم که یکدفعه دیدم صدای زمین خوردن آیسا اومد رفتم تو اتاق دیدم صندلی میز توالت مامن رو کشیده بیرون و رفته روش که ............
بلندش کردم دیدم اصلا" تعادل نداره و میگه سرم ولی کاملا" هوشیار بود نیم ساعتی تو بغلم بود و هی حالت خواب آلوده می شد منم که ترسیده بودم صداش میکردم ولی حالت نرمال نداشت به زور کمی آب قند بش دادیم که یکدفعه آورد بالا منو میگی داشتم سکته میکردم .سریع لباس پوشیدم و همراه مامان و نیلو رفتیم بیمارستان تو راه آیسا می خوابید و من بهش می گفتم آیسا چشماتو باز کن مامان آیسایی هم بر عکس انجام میداد تا میگفتم بابا علی اومد یواشکی زیر چشمی نگاه میکرد .تا اینکه دکتر معاینش کرد و عکس از سرش انداختن گفتن خوشبختانه مشکلی نداره.آیسا هم هر دکتری رو میدید گریه میکرد و میگفت سرم خورده زمین .مامانی فدای اون گریهات بشه.ایشالا که دیگه هیچ اتفاق بدی برات نیفته گل خوشگلم