آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

آیسا دختری از ماه

سلام عشقم تولد 2 سالگیت مبارک

سلام عشق مامان با تولد ٢ سالگیت دوباره برگشتیم .   تولد تولد تولدت مبارک  عزیز دل مامان ٢ ساله شد . تولدت مبارک ماهروی مامان. تولدت مبارک با صد ها هزار بوسه نیما یوشیج در جشن یکسالگی فرزندش نوشت: عزیزم؛ یک بهار ، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی.از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی . دختر نازم امسال جشن تولدت رو خودت شلوغ کردی با اونکه خسته بودی ولی تا دیر وقت رقصیدی وا شادی  کردی و تا تونستی پفک خوردی. مهمونای عزیزی که ما رو خوشحال کردن و به جشنت اومدن: مامان مهناز و بابا منوچهر،خاله نیلو،گلیسا جون،یاسمن و بهار جون،سهند جون،کیانا جون،خاله راحله و عمو محمد رضا،خاله الهام و عمو حمید ...
24 ارديبهشت 1392

خاطرات آیسا در بابل

سلام آیسا جونم مدتی نتونستم برات مطلب بنویسم در گیر اسباب کشی بودم مامانی عزیزم ما تصمیم گرفتیم برای زندگی بهتر و آینده بهتر که در پیش روی شماست از بابل به اراک نقل مکان کنیم و بابل رو با تمام خاطراتش ترک کنیم. تمام خاطرات خوبش....... شروع زنگی بابا علی و مامان آزی به دنیا اومدن شما تمام دوستان خوبی که داشتیم امیدوارم به امید خدا زندگی بهتری در پیش رو داشته باشیم آیسای عزیزم 14 ماه زندگی زیباتو در بابل بودی در این مدت دوستای زیادی پیدا کردی مامانی خاطرات قشنگتو برات مینویسه که بدونی چه جیگری هستی عزیزم همه عاشق اخلاقت هستن خودتو تو دل همه جا کردی هر وقت از در می رفتی بیرون همه رو با زبون خودت صدا می کردی یکدفعه تمام بچه ها دورت جمع می شد...
8 مرداد 1391

آیسا در سفر

آیسا جونم بعد از اومدن مامان مهناز و خاله نیلو جونی و حسین جون ما رفتیم بندر این دومین سفر شما به بندر عباس بود البته این بار بابا علی نتونست بیاد جاش خالی بود .به شما خیلی خوش گذشت چون شما عاشق شلوغی و جشنی و ما در بندر جشن نامزدی منا جون و مزدک جونو داشتیم ایشالا خوشبخت بشن.بعد از برگشت از بندر بابا علی اومد فرودگاه دنبالمونو همگی رفتیم اراک 4 روز موندیم اراک مامان و بابا دنبال خونه بودن قراره ا ماهه دیگه اسباب کشی کنیم به اراک.الانم بابلیم داریم اساس جمع میکنیم به اتفاق شما اینم عکس آیسا با خاله نیلو  آیسا در حال کمک کردن ا در حال کمک کردن ...
22 تير 1391

عاشقتم

تو را دارم ای گل، جهان با من است.   تو تا با منی، جان جان با من است. چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات               کران تا کران آسمان با من است. چو خندان به سوی من آیی به مهر         بهاری پر از ارغوان با من است ! کنار تو هر لحظه گویم به خویش          که خوشبختی بی‌کران با من است. روانم بیاساید از هر غمی               چو بینم که مهرت روان با من است. چه غم دارم از تلخی روزگار،     &n...
21 خرداد 1391

18 خرداد

آیسا جونم این مطالب رو می نویسم که بدونی تو این سن چه شیطونیهایی می کردی: 1- هنوز راه نمیری ولی با سرعت دستای کوچیکتو به مبل میگیری و حرکت می کنی. 2-عادت داری از همه چیز بالا بری سنتور مامانی تو اتاق خواب بود می رفتی رو تخت و بعد می رفتی رو سنتور. سنتور وگذاشتم تو پذیرایی آیسا کوچولو می رفت روی روروک و بعد آویزون سنتور یا لپ تاب بابای می شد. 3- در این سن 3 تا دندون داشتی،2 تا پایین یکی دندون بالا 4-غذا نمی خوردی و مامان همیشه نگران . 5-گوشی رو رو گوشت می گزاری و با تلفن صحبت مکنی 6-علاقه زیاد به لپ تاب داری البته وقتی کسی استفاده میکنه میای سراغش. 7- 3 کلمه میگی بابا،ماما،دد 8-عاشق هندوانه و پ...
21 خرداد 1391

به به نووووووووووون

آیسا جونم عاشق نونه.هر وقت نون می بینه دست و پاشو گم می کنه زمانی که می ریم پرشیا اول باید برای شما نوون بخریم .خانم مغازه دار هم اول برای شما نون میزاره بعد به مشتریهای دیگه میرسه. این هفته مامانی ،رفتیم چرم مشهد برای بابا کفش بخریم فروشنده گفت این همون دختری که عاشق نونه .فهمیدیم دخترمون معروف شده.                      ...
21 خرداد 1391

روزت مبارک بابا علی جووووووون

  بابا علی جون روزت مبارک. امسال اولین سالیست که بابا شدی، امیدوارم که همیشه سایه تو بالای سرمون باشه و روزهای زیبایی رو با هم و نفسمون آیسا پیش رو داشته باشیم، به امید خدا... دوستت داریم       ...
15 خرداد 1391